ژنـــــــرال...
)) عـآشــقــ نبـــوב ے تــو مـنــ عــآشـقـــتــ بـــوבمــ ((

سایت های برتر ایرانی
سایت های برتر ایرانی

کدستان

امکانات جانبی
منوی اصلی

بــــــی تـــــــو مهتابــــــ شبــــــی بــــــاز از آن کوچــــــه گذشتمــ

همــــــه تــــــن چــــــشم شــــــدم خیــــــره بــــــه دنبــــــال تــــــو گشتمــ

شــــــوق دیــــــدار تــــــو لبــریــــــز شــــــد از جــــــام وجــــــودمـــ

شــــــدم آن عــــــاشق دیــــــوانه کــــــه بودمـــ

☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼

ژنــــــــرال...



بہ شبــــــ و شــعـــر ژنــــــــرال... خوش آمدید. امیدوارم از اشعار لذت کافی را ببرید پیشرفت من به نظرات ، انتقادات و پیشنهادات شماست لطفا مرا در هر چه بهتر شدن وبلاگ یاری دهید לּלּלּלּ با تشکر مدیر وبلاگــــــ . . . . .

دسته بندی
لینک دوستان

آرشیو مطالب
فروردين 1395 مرداد 1394 خرداد 1394 مرداد 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390
نویسندگان
لینک های روزانه
برچسب ها
دیگر موارد

این صفحه را به اشتراک بگذارید
سیستم افزایش آمار هوشمند تک باکس
دل دل نکـــن
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : پنج شنبه 7 فروردين 1393 ز : 7:22 بعد از ظهر | +

دل دل نکن ، نفس به نفس، پا به پا بیا

این کوچه را غزل به غزل تا خود خدا

روزی میان چشم تو کاشانه داشتم

چشمت کجا و کنج سکوت قفس کجا

بی تو همیشه ابر دلم گریه می کند

یکبار هم کنار تو ابری نشد هوا

رفتی به دور خاطرها غم حصار زد

فریاد و گریه های دلم مانده بی صدا

له می شدم شکستن من را کسی ندید

بر کاغذ زمانه نوشتم. فقط خدا

دیوار قامتم شده خم ، تا تو می روی

آوار می شوند به رویم خرابه ها

تو می رسی و بغض دلم پاره می شود

ای خنده ات حضور هزاران اقاقیا

بگذار در هوای نگاه تو بشکنم

دل دل نکن ، نفس به نفس ، پا به پا بیا

سمیه قاسمی

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: دل دل نکن , شب و شاعر , ژنرال , غزل , سمیه قاسمی , ,
.:: ::.
به یاد من سری بزنـــــــ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : چهار شنبه 6 فروردين 1393 ز : 3:50 بعد از ظهر | +

بیاد من سری بزن ، به من که سر نمی زنی

تب سفر همین و بس ، نگو که دل نمی کنی

اگر چه بین شهر شب اسیر غصه ها شدم

تو روشنای زندگی ، تو ماه خانه ی منی

تو تک سوار آبی هوای قصه ها شدی

شبیه ابر آسمان ولی زجنس آهنی

دلم گرفته از زمان ، ز چشم های این و آن

دلی که خوش نمی شود، به اشک های ناتنی

فقط تو رنگ چشمه ای ، همیشه خوب و مهربان

به روی خاک شب زده تویی که پاکدامنی

میان چشم های تو اگر چه جا گرفته ام

مرا عذاب میدهد همین که فکر رفتنی

امیر هر غزل تویی ، برو سفر به خیر باد

خیال توست زندگی ، و تو همیشه با منی



:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: به یاد من سری بزن , شب و شعر , سمیه قاسمی , شاعر شب , سپید , غزل , ,
.:: ::.
خطـــــــــ سیر چشمتــ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : سه شنبه 5 فروردين 1393 ز : 6:5 بعد از ظهر | +

سقف آسمان پایین، آمد از نگاه تو

خوشه خوشه تا سرزد، آدم از گناه تو

خط سیر چشمت را، تا همیشه گم کردم

خوب من خداحافظ ، رفتم از نگاه تو

خوش نشسته ای اما، هیچ کس نمی داند

پشت آینه خم شد زیر بار آه تو

قامت افق را هم، عاقبت عمودی کرد

پشت میله زندان، پشت راه راه تو

سایه روشن چشمت، رنگ و بوی رفتن داشت

می رود دل تنگم بی تو در پناه تو

محمد زمان مطلوب طلب

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: خط سیر چشمت , شب های شعر , ژنرال , شعرسپید , غزل , محمد زمان مطلوب طلب , ,
.:: ::.
●داغ صنوبـــــــــر●
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : دو شنبه 4 فروردين 1393 ز : 10:7 بعد از ظهر | +

بگذار آئینه امشب ما را مقعر ببیند

●●●

نزدیک نزدیک نزدیک یعنی که در بر ببیند

●●●

بی وزن و بی قافیه شو ، مثل نسیمی که شعرم

●●●

خود را رها مثل ابری در ما شناور ببینید

●●●

هی! باغبان آمد و من ، حس بهاری ندارم

●●●

می ترسم از اینکه گل را بیچاره پرپر ببیند

●●●

با دیگران هر چه کردی ، جور تبر را کشیدم

●●●

رحمی ، مبادا که جنگل داغ صنوبر ببیند

●●●

وقتی نفس ها گلوله، شد نامه ام را نوشتی

●●●

شک دارم از اینکه چشمم ، رنگ کبوتر ببیند

●●●

محمد زمان مطلوب طلب

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: داغ صنوبر , شب و شعر , شاعر , ژنرال , غزل , دوبیتی , سپید , محمد زمان مطلوب طلب , ,
.:: ::.
بـنـویــسـیـد ـ ـ ـ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : جمعه 1 فروردين 1393 ز : 12:36 قبل از ظهر | +

بنویسید تب گنگ خیابان و بخوانید <<غزل>>

بنویسید خدا ، پنجره ، باران ، و بخوانید <<غزل>>

بنویسید دو سیب آه ، دو گندم دم و یک معجزه ، عشق

بعد فورا بنویسید دو انسان و بخوانید<<غزل>>

خوب دقت بکنید اینکه نوشتید دو سیب

نقطه ویرگول بگذارید و پشیمان بخوانید <<غزل>>

بنویسید تصادف شده و حادثه عشق ، و بعد

بعد اینجا بنویسید پشیمان و بخوانید <<غزل>>

بنویسید پرانتز ، همه ی خاطره های زیبا

خط تیره ، دل شیدا شده ، کتمان و بخوانید<<غزل>>

زیر عشق و تب و انسان و غزل خط بکشید

جای انسان بنویسید پریشان و بخوانید <<غزل>>

و نگویید چه شبهای بدی بود ، به باور برسید

بنویسید تب گنگ خیابان و بخوانید<<غزل>>

افسانه صبوری

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: بنویسید , شب و شعر , افسانه صبوری , شاعر , ژنرال , غزل , بخوانید غزل , تب گنگ , خط تیره , ,
.:: ::.
سوگــــ عشق
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : پنج شنبه 22 اسفند 1392 ز : 12:22 قبل از ظهر | +

پرسه می زد غریبه ای تنها

خسته تر از همیشه در رویا

شاعری که غمش نظیر نداشت

تکیه زد بردلش ، و دستش را

برد در کیسه ی خیالی خود

شعرها را یکی یکی رد کرد

توی بن بست یک غزل واماند

چشم هایی که راه را سد کرد

چشم هایی که جنس باران بود

چشم هایی که رفته بود از یاد

چشم هایی که پیش چشم غزل

پیش چشمان خیس او جان داد

خاطراتش شبیه باران شد

قطره قطره چکید بر دفتر

طرحی از روز آشنائیشان

با نگاهش کشید بر دفتر

یک غزل یک ترانه ی رنگین

روی دفتر چه خوب می رقصید

پای چشمش به روی بند غزل

مثل یک حس تازه می لغزید

خسته شد از همیشه تنهایی

دفتر خاطرات خود را بست

پرت کردش کنار کیسه و بعد

چشم هایش به سوگ عشق نشست



:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: سوگ عشق , شاعر , شعر امروز گلستان , شب و شعر , ژنرال , غزل , ,
.:: ::.
نگاه کــــــــــال
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : چهار شنبه 22 آبان 1392 ز : 8:1 بعد از ظهر | +

‏ ‏ باز چشم خاطره ، رو به روی ماه بود

‏ ‏ بخت دختر غزل مثل شب سیاه بود

‏ ‏ آسمان فاصله تا سواحل خیال

‏ ‏ می رسید و باد غم پشت موج آه بود

‏ ‏ برگ خشک یاد من ، بر درخت ذهن تو

‏ ‏ ‏می خورد تکان و کاش مرگ اشتباه بود

باغ خاطرات من امتداد انتظار‏ ‏ ‏

‏ ‏یک سبد نگاه کال میوه های راه بود



:: برچسب‌ها: نگاه کال , شب و شعر , ژنرال , سپید , غزل , ,
.:: ::.
شبــــــ و شاعــــــر
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : چهار شنبه 22 آبان 1392 ز : 7:7 بعد از ظهر | +

‏ ‏ خدا تکہ ای از ماہ را بہ من داد بہ اندازہ شب صبور نبودم گرفت.

‏ ‏ ♥♥♥

‏ ‏ از پیشانی آدم برفی لاغرخواندم کہ بھار نزدیک است.

‏ ‏ ♥♥♥

‏ سیب ترین اتفاق زندگی من تویی کہ می افتی.

‏ ‏ ♥♥♥

‏ ‏ بی تو تمام عکس ھای جھان یک نفر کم دارد.

‏ ‏ ♥♥♥



:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: شب و شاعر , شعر سپید , ژنرال , شب و شعر , غزل , ,
.:: ::.
حـــرف نهـــایت
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : چهار شنبه 17 مهر 1392 ز : 9:6 قبل از ظهر | +

تا ابد به قیامت منم درد جفایت‎

بشنو حرف ، نهایت که منم شما گدایت

به شکسته های بسته به همان دو بال خسته

که سکوت غم نشسته به لبان بی وفایت

نبود ز هیچ باکم به رهت بدان هلاکم

تو بگو چه خاک خاکم به قدوم پاک پایت

تو شکسته عهدت هستی تو دلی به من نبستی

تو به کوی او نشستی به هوای آن هوایت‎

تو شدی باده پستی که به دست هر چه مستی

بـخــدا گرفت هستی ز من آن درد لقـــایت

فریبا شیخ حسینی

:: موضوعات مرتبط: حـــرف نهـــایت، ،
:: برچسب‌ها: حرف نهایت , شب و شعر , غزل , ژنرال , ,
.:: ::.
از عشق ترسیده ام من
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : شنبه 9 شهريور 1392 ز : 1:19 قبل از ظهر | +

ازلهجه ی بی وفایی والله رنجیده ام من

عاشق برو سعی کافیست از عشق ترسیده ام من

هر کس لیاقت ندارد باشد مسیحای قلبت

معنای واقعیت را ‏،‏ دیریست فهمیده ام من

زان شب که بشکست قلبم ‏،‏ هر لحظه ای کارم این شد

نم نم چو باران آرام ‏،‏ تا صبح باریده ام من

گفتند داستانیست در باب این درد خاموش

اما به جز بانگ عاشق از عشق نشنیده ام من

این فرصت آبی ات را دانم کشاندم به تاری

تقصیر من بود یا نه ‏،‏ بسیار پرسیده ام من

جانان اسیر جنونم ‏، دیگر به دردم میفزای

پایان درد و جنون را ‏،‏ یک بار سنجیده ام من ‏

شاید تصور کنی که من بی وفایم و لیکن

صد بار آن نامه ات را ‏،‏ با عشق بوسیده ام من

ای عشق داغ تو مهریست ‏،‏ باقی به پهنای سینه

با این نشان هر کسی را ‏،‏ دیوانه نامیده ام من

من درد را می شناسم ‏،‏ همخانه ی قلب من بود

باور نداری ز او پرس ‏،‏ از عشق ترسیده ام من

فریبا شیخ حسینی

:: موضوعات مرتبط: از عشق ترسیده ام من، ،
:: برچسب‌ها: از عشق ترسیده ام من , شب و شعر , خیال من , شب و شعر , غزل , فریبا , شیخ حسینی , ژنرال , ,
.:: ::.
آتش عشقـ ــ ـ ــ ــ ــ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : شنبه 9 شهريور 1392 ز : 1:43 قبل از ظهر | +

از چه ای یار نکردی به من دلشده یکدم نظری

من که تا حال نبردم ز تو یک جو ثمری

آخر ای ماه پی ات در به درم تا به کنون

تو نگفتی بمن ای دوست چرا در به دری

تای کی و چند کنی ترک من غمزده را ای مه من

تو مگر کافر و از خویش و خدا بی خبری

بنشستم سر راهت که ببینم رخ تو

ظلم کردی تو از این راه نکردی گذری

کی کنم واهمه از آتش و آن دوزخ و روز عرصات

آتش عشق تو افروخته در جان و دل من شرری

قسمت من ز تو شد حسرت و اندوه بلا

جور باشد که شود مهرو وفای تو نصیب دگری

صفای همدانی

:: موضوعات مرتبط: آتش عشقـ ــ ـ ــ ــ ــ، ،
:: برچسب‌ها: آتش عشق , قرص قمری , صفای همدانی , خیال من , شب و شعر , غزل , فریبا , شیخ حسینی , ژنرال , ,
.:: ::.
مرغک بی دانــــــه
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : شنبه 9 شهريور 1392 ز : 1:14 قبل از ظهر | +

من نمی دانم چرا شب حالت پروانه دارم

از درون خانه میل رفتن میخانه دارم

ساقیا می ده مرا حالم ببین اکنون خمارم

آرزوی قطره ای زان باده ی پیمانه دارم

زلف دلبر چون پریشان شد پریشان شد دل من

من هوای زلف آن دلدارم و آن شانه دارم

خال بالای لبش کرده مرا مدهوش و بی خود

مرغکی بی دانه هستم دیده بر آن دانه دارم

دین دل برد از کفم آن سرو قد جامه دیبا

زین سبب حال و هوای آن بت و بتخانه دارم

مقصد از میخانه و بتخانه باشد یار دلجو

من به دنیا عشق آن دلدار و آن جانانه دارم

صفای همدانی

:: موضوعات مرتبط: مرغک بی دانــــــه، ،
:: برچسب‌ها: مرغک بی دانه , شب و شعر , ژنرال , کیمیای عشق , خیال من , شب و شعر , غزل , فریبا , شیخ حسینی , ژنرال , ,
.:: ::.
رأی عاشقـــــــی
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : شنبه 8 شهريور 1392 ز : 11:51 بعد از ظهر | +

در این نگاه مست تو شراب و شبنم است و بس

گلایه لبان تو ‏،‏ سکوت و ماتم است و بس

ز شاخه گلاب دل ‏،‏ گلی نثار قلب تو

ولی چرا به چشم تو،هنوز یک غم است و بس

دل خوش مرا بگو ‏،که دادمش به دست تو

هزار درد بی دوا برای تو کم است و بس

برای بغض آسمان ‏،‏ غزل سروده ام ولی

زسیل اشک های من همه دلی نم است و بس

خلاف رأی عاشقی تو کرده ای عزیز من

برو اگر که آن هوس ‏،‏ شبیه همدم است و بس

کنار غم سرای من ‏،‏ نبینم هیچ عاشقـــــی

که زخم قلب پاک او بدون مرحم است و بس

سزای پاکی مرا مده جواب با هوس

سزای کار تو به آن ‏،‏ خدای عالم است و بس

فریبا شیخ حسینی

:: موضوعات مرتبط: رأی عاشقـــــــی، ،
:: برچسب‌ها: خلاف رأی عاشقی , خیال من , شب و شعر , غزل , فریبا , شیخ حسینی , ژنرال , ,
.:: ::.
ماه تابـــــان
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : پنج شنبه 7 شهريور 1392 ز : 5:54 بعد از ظهر | +

تو همان چو ماه تابان و

به دل جانان جانان و

چو شمشاد خرامان و

سروش غیب و پنهان و

همان سرور شاهان و

دلت گوهر ایمان و

شه ایرو کمانان

به تن جامه ی احسان و

تو آن عطر گل یاس و

دلت غرفه ی احساس و

لبت غنچه گیلاس و

رخت چون لعل الماس و

تو آن شهره ی دنیا و

نگین فرزند حوا و

سخن در جام سیما و

نوای دل عذرا و

تو آن اختر زیبا و

فروزان ماه یکتا و

خدا نزد تو پیدا و

ملک سجده به شیدا و

تو آن حمد و هویدا و

محمد رنگ دریا و

منم غرق غم یار و

به فکر گل بی خار و

قرین عشق دلدارو

نشسته کنج دیــــــوار

فریبا شیخ حسینی

:: موضوعات مرتبط: ماه تابـــــان، ،
:: برچسب‌ها: ماه تابان , خیال من , شب و شعر , غزل , فریبا , شیخ حسینی , ژنرال , ابلیس , شب و شعر , غزل , فریبا , شیخ حسینی , ژنرال , ,
.:: ::.
خیالــــ من
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : پنج شنبه 7 شهريور 1392 ز : 5:33 بعد از ظهر | +

نشانم ده عزیزم لحظه ای آن قرص مه رویت

گشا رخ تا ببینم من دمی آن خال هندویت

بگو ای یار دلبندم گناه من چه می باشد

اگر من گشته ام دیوانه آن طاق ابرویت

خیال خام من پنداشت صیادم و تو صیدی

و خوردم گول آن نقش و نگار و ناز آهویت

نهادم پا چو بر آن حلقه ی زلف کمندت من

به درویشی شدم زندانی آن بند گیسویت

گشا آن پسته خندان شیرین دل عزیز جان

که گردد عالمی محو لبان پر ز جادویت

فریبا شیخ حسینی

:: موضوعات مرتبط: خیالــــ من، ،
:: برچسب‌ها: خیال من , شب و شعر , غزل , فریبا , شیخ حسینی , ژنرال , خیال من , شب و شعر , غزل , فریبا , شیخ حسینی , ژنرال , ,
.:: ::.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 43 صفحه بعد


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به ژنـــــــرال... مي باشد.